پدر عزیزم...


˙·٠•●♥ Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ ♥●•٠·˙ راه بی پایان˙·٠•●♥ Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ ♥●•٠·˙

 
سلام.
 
بابایی دلم برات تنگ شده،ازت دورم اما هوای نفسهای گرم  و پدرانت رو حس میکنم.

یاد بچگیام بخیر،دلم واسه اونروزها تنگ شده.وقتی مردونه و مهربانانه بغلم میکردی و

منم محکم میبوسیدمت.وقتی عصبانی میشدی و من بهت میگفتم بهت نمیاد اخم کنی

و اونوقت توهم میخندیدی.کاش هنوز بچه بودم و جای خوابم بغل مهربون تو بود.کاش

که زودتر بیام پیشت و دوباره به یاد بچگیام تو و مامانی رو محکم بغل کنم و از دلتنگی

تو بغلتون زار زار گریه کنم تا شاید دلم به خاطر این چندماه دوری خالی از غصه بشه...

دوستتون دارم و تمام دنیا و هستیم رو میدم برای هستی و بودن شما...
 
 

یاحق...

 

 

 

 



نظرات شما عزیزان:

natalie
ساعت16:20---15 بهمن 1392
وای عزیزم خیلی قشنگ بود
راستی من اپم اگه خواستی بیا


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





14 / 11 / 1392 Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ *´¨`* پروانه*´¨`* Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ| |

Design: ♀ali-hadis♂

دریافت کد هدایت به بالا برای وبلاگ